0145-
ای کاش که
انسان های بهتری بودیم
آن وقت هیچ دختری مجبور نبود
ساعت هایِ تاریک ِشب را
با صدايِ بلندِ گریه سپری کند
گوشه ای از اتاقش بنشیند
پاشیدگی های مغزش را دور بریزد
و مُدام قلبَش احساس کند
که چقدر از آن روزها
از آن لحظه ها
ازخودش و همه چیز متنفر است
...
برچسبها:
شعرنویس
+ MARyaM |
Lady BIttER...برچسب : نویسنده : ladybittero بازدید : 29 تاريخ : جمعه 19 آبان 1396 ساعت: 22:13
I told you once you were the one
you know that Id die for you
although it hurts to see you go oh this time you should know
I wont try to stop you
dont you forget about me baby dont you forget about me now
?someday you tu around and ask me why did I let you go
....
برچسب : نویسنده : ladybittero بازدید : 9 تاريخ : جمعه 19 آبان 1396 ساعت: 22:13